Fyodor Dostoevsky 207,678 ratings
11,122 reviews
ابله در ۱۸۶۸–۱۸۶۹ منتشرشد. پرنس مویخکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجۀ بیماری به میهن خود بازمیگردد. بیماری او رسماً افسردگی عصبی است، ولی درواقع مویخکین دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بیارادگی مطلق است. بهعلاوه، بیتجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بیحدّی نسبت به دیگران در وی پدید میآورد. مویخکین، درپرتو وجود روگوژین، همسفر خویش، فرصت مییابد نشان دهد که برای مردمی «واقعاً نیک»، درتماس با واقعیّت، چه ممکن است پیش آید. روگوژین، این جوان گرم و روباز و بااراده، به سابقۀ همحسّی باطنی و نیاز به ابراز مکنونات قلبی، درراه سفر سفرۀ دل خود را پیش مویخکین، که ازنظر روحی نقطۀ مقابل اوست، میگشاید. روگوژین برای او عشق قهّاری را که نسبتبه ناستازیا فیلیپوونا احساس میکند بازمیگوید. این زن زیبا، که ازنظر حسن شهرت وضعی مبهم دارد، به انگیزۀ وظیفه شناسی، نه بیاکراه، معشوقۀ ولی نعمت خود میشود تا از این راه حقشناسی خود را بهاو نشان دهد. وی، که طبعاً مهربان و بزرگوار است، نسبت به مردان و به طورکلّی نسبت به همۀ کسانی که سرنوشت با آنان بیشتر یار بوده و به نظر میآید که برای خوارساختن او به همین مزیّت مینازند نفرتی در جان نهفته دارد. این دو تازه دوست، چون به سن پترزبورگ میرسند، از یکدیگر جدا میشوند و پرنس نزد ژنرال اپانچین، یکی از خویشاوندانش میرود به این امید که برای زندگی فعّالی که میخواهد آغاز کند پشتیبانش باشد… / به نقل از «فرهنگ آثار» –جلد اوّل
Genres:
ClassicsFictionRussiaRussian LiteratureLiteraturePhilosophyNovels19th CenturyClassic LiteratureHistorical Fiction
1019 Pages