مارکو والدو

Italo Calvino
3.83
16,199 ratings 1,090 reviews
روزي، در شهري، بادي كه از جهتي نامعلوم مي وزيد، هاگهايي با خود آورد و در حاشيه باغچه جدول خياباني، قارچهايي جوانه زد. هيچ كس جز ماركو والدو كه هر روز صبح، درست در همان محل، منتظر اتوبوس مي ايستاد، متوجه روييدن آنها نشد. اين ماركو والدو آدمي بود كه چندان براي زندگي در شهر ساخته نشده بود: چراغهاي راهنما، اعلانها، ويترينها، تابلوهاي نئون و پوسترها كه همه و همه محض جلب توجه مردم است، هرگز نگاهش را كه گويي روي ماسه صحرا مي لغزد به خود جلب نمي كرد. ولي در عوض، برگي نبود كه بر شاخه اي زرد شود يا پري روي سفال شيرواني چسبيده باشد و او متوجه نشود، يا محال بود خرمگسي روي گرده اسبي، لانه موريانه اي درون تكه چوبي و پوست انجيري در پياده رويي، از نظرش مخفي بمانند و او با تعقل در آنها به تغيير فصلها، نيازهاي روح و ضعفهاي وجودش پي نبرد. چاپ اول ۱۳۷۰
Genres: FictionShort StoriesItalian LiteratureClassicsItalyLiteratureNovels20th CenturyLiterary FictionSchool
143 Pages

Community Reviews:

5 star
4402 (27%)
4 star
6319 (39%)
3 star
4172 (26%)
2 star
1008 (6%)
1 star
298 (2%)

Readers also enjoyed

Other books by Italo Calvino

Lists with this book

شوالیه‌ی ناموجود
ویکنت دونیم شده
بارون درخت نشین
ادبیات ایتالیا
24 books4 voters