مُنیرو روانیپور اهالي آبادي جُفره، فارغ از دنياي بيرون، از طريق ماهيگيري امرار معاش ميكردند. همنشينان آنها، ساكنان زيباروي دريا- پريان دريايي- و بوسلمه، ساكن زشتروي درياها بود و تمام هم و غم اهالي آبادي پديدار شدن گاه و بيگاه پريان دريايي، عشق آنها به جوانان ماهيگير و خشم و كينة بوسلمه بود. اما با پيدا شدن آدمهايي از مناطق ديگر زمين و آمدن جعبة جادويي، شربت جادويي، كشيده شدن جاده و ساخته شدن پاسگاه و از همه مهمتر وجود مادة سياه و بدبويي كه به آن نفت ميگفتند، نه از ساكنان درياها خبري شد و نه ديگر صداي آواز يا گرية آنها به گوش رسيد. زندگي اهالي جفره در حال دگرگوني بود.
Genres:
IranNovelsMagical RealismFiction
397 Pages