حسين مرتضائیان آبکنار این کتاب را از وب سایت ناکجا تهیه کنید:سکوت کردم. میگفت: «...تو چی؟ تو فکر کردهای به حقوقِ بیغیرتی ارتش عادت کردهام یا اومدهام بجنگم برای پرچم یا نمیدونم واسه خاکم؟... نه. خاک ندادهام که خاکی پس بگیرم. هرچند که حالا خاک شدهاند...»میگفت: «دو نفر دادهام دو نفر میگیرم. با همین سرنیزه. اگر هم نشد، با این!»و اشاره کرد به تفنگی که روی شانهاش بود.
Genres:
Short Stories
Pages