تن‌ها

مهدی شریفی
2.94
16 ratings 3 reviews
اين كتاب با فصل‌های: فرشته‌، بابابزرگ‌، كلاه حصيیي،‌ گوسفند‌ها، آدم‌ها!، ادكلن،‌ شمال! و قبر! همراه است. مهدي شريفي در يادداشتی در ابتدای کتاب می‌نويسد: «خدا زندگي آدم‌هايش را كه می‌نوشت، من را گذاشت توی فصل برگ‌ها. شدم متولد پاييز شصت‌وهفت. همان سال‌هايی كه قم بيابان بود؛‌ نه مثل حالا گم‌شده زير خروارها رنگ و خيابان‌های شلوغ! نوشتن را بيش‌تر از خواندن دوست دارم. فقط به اندازه‌ای می‌خوانم كه بتوانم بنويسم.سال هشتادوسه‌ گفتند «بنويس تا نوشتن را ياد بگيري.» شروع كردم به نوشتن و ميان همه‌ي كاغذهاي مچاله‌ي اين سال‌هايم، تن‌ها شد اولين و تنها نوشته‌اي كه خواستم خوانده شود.حالا توي همان شهري كه زماني بياباني بوده، زندگي مي‌كنم و داستان مي‌خوانم و هنوز دلم مي‌خواهد بنويسم.اگر شلوغي خيابان‌هاي شهر بگذارد.»
Genres:
156 Pages

Community Reviews:

5 star
1 (6%)
4 star
6 (38%)
3 star
2 (13%)
2 star
5 (31%)
1 star
2 (13%)

Readers also enjoyed

Other books by مهدی شریفی

Lists with this book

پاییز فصل آخر سال است
من منچستریونایتد را دوست دارم
قبل از مردن چشم‌هات رو ببند
قفسه‌ی آبی
60 books6 voters