سید هاشم حسینی اینکه بعد از انقلاب چه بر سر نیروهای ساواکی آمد موضوعی است که می تواند ذهن هر مخاطبی را به خود مشغول کند. رمان «بود و نابود» اثر سید هاشم حسینی، ماجرایی ساواکی است به اسم شکور که بعد از انقلاب به دست نیروهای انقلابی افتاده و سعی دارد با لو دادن همکاران خود در ساواک، آزادیش را به دست آورد .
اما شکور خود نمی دانست که قرار است وارد یک توطئه سازمان یافته از سوی ساواک شود حتی نیروهای انقلابی هم از آن خبر ندارند. نویسنده کتاب روایت خود را با قلمی گیرا و قابل درک بیان کرده است همچنین با اطلاعات تاریخی که از روزهای بعد پیروزی انقلاب به دست می دهد؛ فضای واقعی و قابل لمسی را از این روزها به تصویر کشیده است . داستان هر چند که ساده روایت شده اما برای مخاطب، اتفاقات غیر قابل پیش بینی است که همین موضوع باعث جذابیت بیشتر کتاب شده است.
پیکان جوانان قرمز، با همان سرعتی که در جاده میراند، افتاد توی خاکیِ سفت و نمور. تکان تکان خورد و صدایی شبیه خُردشدن و سایید ه شدن از آن بلند شد. صاحب مکانیکی، سیگار بر لب، سر بالا گرفت. چشم های متورّم و برآمده اش گشاد شد و حلقه دور آن در کبودی صورتش به سیاهی زد. خیال دشتِ اول صبح وادارش کرد انگشت شست و اشاره اش را فشار بدهد به پهلوی فیلتر سیگار و آن را از لبش جدا کند. نوک زبان پهنش را روی قلاب سبیل سیاه و سفیدش کشید و نگاه کنجکاوش روی پیکان
خیره ماند. ترمزِ ناگهانی و طرز توقف آنْ ناامیدش کرد. سیگار را سر جایش نشاند و پُک حریصانه ای به آن زد.
رانندهْ پیکان را در زمین باز روبه روی مکانیکی متوقف...
Genres:
128 Pages